کد مطلب:279236 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:259

معجزه ابوالقاسم بن روح
سیزدهم و نیز روایت كرده اند از حسین بن علی مذكور كه گفت: زنی از من سؤال كرد كه وكیل مولای ما كیست؟ پس بعضی از قمیین گفتند به او كه ابوالقاسم بن روح است و او را به آن زن دلالت كردند پس داخل شد در نزد شیخ و من در نزد آنجناب بودم پس گفت: ای شیخ! چه با من است؟ فرمود: با تو هرچه هست آن را در دجله بینداز. پس انداخت آن را و برگشت و آمد نزد ابوالقاسم روحی و من بودم نزد او پس فرمود ابوالقاسم به ملوك خود، كه بیرون بیاور حقه را برای ما پس حقه را نزد او آورد پس به آن زن، فرمود: این حقه ای است كه با تو بود و انداختی در دجله،گفت: آری، فرمود: خبر دهم تو را به آنچه در آن است یا تو خبر میدهی مرا؟ گفت: بلكه تو خبر ده مرا. فرمود: در این حقه یك جفت دستینه است از طلا و حلقه بزرگی كه در آن جوهری است و دو حلقه صغیر كه در آن جوهری است و دو انگشتری یكی فیروزج و دیگری عقیق، و امر چنان بود كه فرمود، چیزی را واگذار نكرد.

پس حقه را باز كرد و آنچه در آن بود بر من معروض داشت و زن نظر كرد به آن پس گفت: این بعینه همان است كه من برداشته بودم و در دجله انداختم پس من و آن زن از شعف دیدن این معجزه بی خود شدیم. ابی علی بغدادی حسین مذكور بعد از ذكر این حدیث و حدیث سابق گفت: شهادت میدهم در نزد خداوند روز قیامت در آنچه خبر دادم به آن، به همان نحو است كه ذكر كردم نه زیاد كردم در آن و نه كم كردم و سوگند خورد به ائمه اثنی عشر كه راست گفتم در آن نه افزوده ام بر آن و نه كم نموده ام از آن.